گلوا}ه ی بهارم امیرطاها
سلام گلم.
پسرم از ساعت ده صبح،شما ومه یاس پیشم بودین.
تابابا محمد وعمو از دکتر اومدن.
الحمدولله بابا فقط به یک اسپاسم عضله ی کلیه دچار شده بود که با آزمابیشاتی که انجام دادند .وسونوگرافی
مشخص شد.خدارو شکر .ماکه خیلی ترسیده بودیم . چون وقتی فکر میکردم اگر مثل دایی عباس که بیمارستان بسترییه.....باباهم از نظر وراثت سهم ال ارث بیماری برده .خودمو خیلی سرزنش میکردم.....ولی باباجون فقط بی احتیاطی کرده .حمام باآب سرد ونشستن سردترین جای ممکنه.....و پس از افطار نوشیدن مایعات خیلی سرد ..........................چه شود ...............بهر حال دست خانم کریمی از اقوام دورمان درد نکنه .با اینکه روزه بود وروز استراحتش بود وقت صرف کرد .وپا به پای عمو ومامان نسرین وهمسر خانم کریمی توی بیمارستان موندند تا بابا کاملا آروم شد وآقای دکتر مربوطه اجازه ی ترخیص دادند.من یاد سوده ی مهربان که وب خاطرات پرستار رو مینویسه افتادم...خدا خیرش بده......خلاصه ،شوک بدی بود.......عزیزم خدا بابا ومامانو براتون حقظ کنه.........ابن دسته گل تقدیم معصومه جان .