سید امیر طاهاسید امیر طاها، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

گل واژه ی بهارم امیر طاها

گلوا}ه ی بهارم امیرطاها

1391/6/21 12:03
337 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم.......

دیشب اومدم نبودی.با مامان وبابارفته بودین بیرون .اول خیلی ناراحت شدم.ولی بعد فکر کردم پسرم رفته بگرده با مامانی وباباجونی وبرادرجون وخواهرجونی کلی خوشحال شدم........

امروز کلاسهای دارال قرآن شروع میشه.شما باید برای ادامه حفظ وقرآئت کلام الله مجید کلاس بری .موفق باشی ،مامانی مارو هم دعا کن، تا  اهل باشیم وبنده ی خدا ونه هیچ کس دیگری.......و روی گردان از شر شیطان پلید.......بهشتش ارزانی تو گلم که خوب خوب

برای کسب علم ،از کتاب مقدسمان ،از کتاب آسمانی قرآن شروع کردی.

 

 

گلم پسر مهربونم دوست دارم به اندازه ی ی دنیا.....

اگر ی روز حتی ی روز تو مه یاس رو نبینم دلتنگتون میشم

میخوام مثل همیشه برات قصه بگم......

یکی بود ویکی نبود ...غیر از خدای عالمیان ومخلوقات قشنگش هیچ کس نبود.

توی یه ده کوچولوی خوشگل وسرسبز وخوش آب وهوا ،مزرعه ای بود.

اسم این مزرعه ،مزرعه ی دوستی بود .توی این مزرعه ی انباری کوجک بود. .توی این انبار کوچک،پربود از کاه وآذوغه.

 

 

 

 

 

در بعضی از ساعات روز که هوا گرم وسرد میشد.حیوانات مزرعه اونجا جمع میشدند واستراحت میکردند.

 

 

 

 

 

بین این حیوانات گربه ی عجیبی بود ،که همه ی حیوانات اونو خیلی دوست داشتند.

111.gif1175290820_www-animaatjes-nl.gifپیشی ملوسه

 

واین گربه ی ملوس رو مهربون صدا میکردند. مهربون ،با همه دوست بود وهمه رو راهنمایی میکرد......

114.gif

 

در یک روز بهاری ،که ظهر گرمی داشت.بچه گربه ی کوچولویی که تازه به حیوانات مزرعه اضافه شده بود،رفت پیش گربه ی مهربون.و گفت:سلام گربه ی مهربون.من پیشی کوچولو هستم.اومدم بپرسم چرا اینقدر همه وهمه تورو دوست دارن.......؟چطوری تونستی این همه دوست پیدا کنی ؟

1175286808_www-animaatjes-nl.gif1176223723.gif

 

گربه ی مهربون ،با آرامش به او گفت:خودت چی فکر میکنی؟

پیشی کوچولو گفت:نمیدونم.شاید اونها ازت می ترسن.که اینقدر باهات دوستن.

ولی من خیلی کوچیکم.اون ها از من نمیترسن.......

 

11.gif11.gif11.gif

11.gif11.gif11.gif

 

گربه ی مهربون ،با لبخندی گفت:نه !!!!!!!!!!!!!!!پیشی کوچولوی من....

من اگر میخواستم بد اخلاق باشم.و اون ها رو بترسونم واذیت کنم ،که این همه دوستهای خوب نداشتم.من اگر بد جنس بودم،الآن تو هم نمیامدی بامن حرف بزنی.درسته؟

 

پیشی کوچولو فکر گفت:درستهچون تو مهربونی وخوبی همه دوستت دارند.

منهم به خاطر مهربونیت اومدم اینجا پیشت.

 

شکلک های جالب محمدشکلک های جالب محمدشکلک های جالب محمدشکلک های جالب محمدشکلک های جالب محمدشکلک های جالب محمد

 

گربه ی مهربون ،به علفهای پشت سرش تکیه کرد و نفس عمیقی کشید وگفت:پس،همیشه،یادت باشه .که با همه مهربون باشی و

و درکارهای دیگران به آنها کمک کنی تا همه دوستت داشته باشند.این طوری ،اگر تو هم روزی به کمک دیگران احتیاج داشته باشی ،دیگران هم به تو کمک میکنند.....

پیشی کوچولو،از این که گربه ی مهربون اونو راهنمایی کرده بود راضی وخوشحال بود.....

پس تصمیم گرفت مثل او،با اهالی مزرعه ی دوستی مهربان وخوب باشه .

تا همه دوستش داشته باشن.......

 

  شکلک های جالب و متنوع آروین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)