گلواژه ی بهارم
سلام ................زوار امامرضا خوش آمدی .......ماشین بابایی رو دیدم که بیرون پارک کرده ......
حدس زدم حتما شب تو زاه بودین ......خسته ومونده نباشین.......پس الان خواب خوابین.عمه هدا سراغتو مگرفت ....می گفت .مامانی داداش محمد ونسرین نیامدند ......گفتم نه .ولی پس از یک ساعنت دیگه به سلامتی رسیذین ......منم دوباره برات نوشتم ......
ولی یواشکی وتند تند ....به خواب گلم.....تا خستگی رو از تن به در کنی........ این گلها سرراهت تا توبیایی............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی