سید امیر طاهاسید امیر طاها، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

گل واژه ی بهارم امیر طاها

گلواژه ی بهارم امیرطاها

1391/8/6 18:31
156 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ،سلام به همه ی دوستانم.....من دیگه مدرسه میرم ،درس میخونم.دارالقرآن میرم سوره ی تین رو حفظ کردم.....دارم باسواد میشم....مهرماه مهر مهربانیها ودوستیها برام آغاز خوبیهای زیادی بوده وهست......دوستهای زیادی هم پیدا کردم........خداروشکر،اتفاقهای زیادی رخ داده ،یواش یواش دارم حروف وکلمات زیادی رو یاد میگیرم......دلم میخواد زیاد بنویسم......خیللللللللللللللللی زیااااااااااااااااااااااااد............................................مه یاس گلی هم بامن تمرین میکنه. وبیشتر چیزهارو یاد میگیره....خوشحالم.

گفتم یاد گرفتن خیلی شیرینه.و منهم دوست دارم زیاد یاد بگیرم.....کتابهام خیلی قشنگ وجذابه....کیفم قشنگه .....لباسهای فرم مدرسه ام خیلی قشنگه......همه شونو دوست دارم.....آموزگار عزیزم روخیلی دوست دارم........خانوم آقایی خیلی مهربانه.......منو دوست داره.......با مهربونی به ما مطالب رو می آموزه.........خدا حفظش کنه.......        تواین ماه ما عزیزی رو ازدست دادیم .....دایی پدرم ،خیلی مهربان بود ،مابچه هارو خیلی دوست داشت......بخصوص منو ،همش باما مهربونی میکرد.....با رئوفت خاصی با بچه ها رفتار میکرد .....مثل خودمان حرف میزد.......باما بازی میکرد ،همیشه برای ما خوراکیهای زیادی میخرید وبرامون میآورد ویا به دیدارش میرفتیم بهمون میداد.و سعی میکرد با خواسته های ما میزان باشه.....تکیه کلامهای ما رو به خاطر میسپرد وهمانطوری حرف میزد......مثلا من همیشه وقتی خیلی که کوچولو بودم ،به جانم ،نانم میگفتم .....من صداش میکردم ،مثل خودم جواب میداد ،نانم.من به کنجد میگفتم چونجد.....به من میگفت امیر چونجدی ،برام کنجد میخرید......پاستیل های قشنگی تهیه میکرد...خیلی دوست داشتنی بود خداروحش راشاد وقرین رحمتش کنه......و به خانواده محترمش تسلیت میگم.....وبه پدرم ومادربزرگم هم تسلیت میگویم.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)