سید امیر طاهاسید امیر طاها، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

گل واژه ی بهارم امیر طاها

گلواژه ی بهارم امیرطاهاوبهبودی

سلام عزیزم ....امیرم امروز سه بار برات مطلب گذاشتم ولی به لطف مخابرات همگی پریده...........امیرم خوبی ؟مامانی قربونت برم.......روز پنج شنبه ماما نسرین برات نذر کرده بود و با اجرای خانوم حنانه ......که بسیار زیبا ومعنوی اجرا کرد.....برای سلامتی آقا امام زمان و بهبودی شما دعای فرج و دعای توسل رو ورد زبان کردیم............و مدیحه سرایی برای شهادت خانوم حضرت معصومه (ع)عمه ی سادات که خیلی پرفیض بود.........نان جوین و شیر وخرما زینت بخش مجلس بود..... وهدیه حمد وسوره برای اموات........ تو عزیزم برای پخش کردن شیر ونان جو سنگ تموم گذاشتی با دست خودت تو مراسم دستمال،و چای میگرفتی....و با اعتماد به نفس که صاحب این مجلس از نو توقع پذیزایی د...
6 اسفند 1391

'گلواژه ی بهارم امیرطاهاو بیماری....

سلام و بانام الله ..... خدایا امیرم بیمار شده ......پس از آنفولانزای شدیدی امیرم پاهاش درد میکنه.......خدایا .....خدایا.....خدایا .......شفاش بده...... یار ب........یارب.....یارب.....یارب......یارب.....یارب.....یارب......یارب......یارب.....یارب......گلمو زودتر شفابده.......در سردفتری مطالعه کردم ،اگر 10 بار یارب بگی ،بدو گفته شودبله حاجتت چیست..... موضوع بیماری گلپسرم. ..... امیرم از چهارشنبه سرماخوردگی پیدا کرده.دکتر براش دارو داده وآمپول ...تبش قطع شده اما.،پاهاش درد گرفته...و راه رفتن براش مشکل شده ....حالا پنی سیلین براش تجویز کردن وبا تزریقی بهتر شده.....روز شنبه مامان نسزین وبابا محمد بغلش کردن بردن مدرسه تا امتحا...
1 اسفند 1391

گلوا}ه ی بهارم امیرطاهامدرسه .من

سلام.....خوبین ؟خوشین؟ منم  به لطف خدای خوب ومهربان ،خوبم. من دیگه محصل شدم و دانش آموز......درس دارم .بعضی روزها با مامان وبابا به گردش و میهمانی میرم......منزل بابابزرگ ومامان بزرگ.منزل عمه حسنا عمه هدا میریم......وبعضی موقع هم پیش اقوام سر میزنیم....... حالا بریم ادامه مطلب میگفتم. دبستان ما خیلی نزدیک نیست...باید با سرویس یا با بابا برم.... معلم بسیار مهربانی دارم.او بامهربانی خاصی باما رفتار میکند ،ایشان اکثر روزها روزه دار هستند.ظهرها نماز اول وقتشان برقرار است.روزهای سه شنبه برایمان مراسم دعای توسل برگذار میکند  ویادمان میدهد با توسل به ائمه ومعصومین  و  با توکل به خدا و تلاشمان به اهدافمون ...
30 بهمن 1391

گلواژه ی بهارم امیرطاها

سلام ،سلام به همه ی دوستانم.....من دیگه مدرسه میرم ،درس میخونم.دارالقرآن میرم سوره ی تین رو حفظ کردم.....دارم باسواد میشم....مهرماه مهر مهربانیها ودوستیها برام آغاز خوبیهای زیادی بوده وهست......دوستهای زیادی هم پیدا کردم........خداروشکر،اتفاقهای زیادی رخ داده ،یواش یواش دارم حروف وکلمات زیادی رو یاد میگیرم......دلم میخواد زیاد بنویسم......خیللللللللللللللللی زیااااااااااااااااااااااااد............................................مه یاس گلی هم بامن تمرین میکنه. وبیشتر چیزهارو یاد میگیره....خوشحالم. گفتم یاد گرفتن خیلی شیرینه.و منهم دوست دارم زیاد یاد بگیرم.....کتابهام خیلی قشنگ وجذابه....کیفم قشنگه .....لباسهای فرم مدرسه ام خیلی قشنگه........
6 آبان 1391

گلوا}ه ی بهارم. امیرطاها

سلام .سلام بروی ماهت به چشمهای سیاهت....       امیر عزیزم خوبی؟ خوشی؟ گلم . سیب سرخ من...... دلم واست ی ذره شده.......       کوچولوتر بودی وقتی صدات میکردم ،با ناز بخصوصی ،میگفتی نانم .یعنی جانم .......همه دوست داشتن ،صدات کنند و شماهم بگی نااااااااااااااااتم.... آخه خیلی کوچولو بودی .......نی نی فرشته بودی........ولی خیلی خوش زبون بودی..... عزیزم همیشه عاشق عینک بودی  ................................................................................... عمه حسنا عمه هدا وعمه مهدیه همه برات عینک های خوشگلی میخریدند.......................خیلی خی...
20 مهر 1391

گلوا}ه ی بهارم امیرطاها

سلام عزیزم ..... از دیروز ندیدمت ،دلم برات تنگ شده.دیروز رفتی پیش ماما نسرین...... امروز با هم صحبت کردیم.مه یاس عزیزم هم صحبت کرد قربونتون برم .......         این چند روز خوب بازی کردین با نیاز ومه یاس خانومی .....ماشالله چقدر بزرگ شدین مامانی ....... توی همسایگی ما یه همسایه داشتیم ،مامان جان .یادته مامان دوستات رفته بود تو عزیز چقدر غصه میخوردی...... دیروز وقتی چشمت و باز کردی  و سلام کردی منو بغل کردی و گفتی مامن جان به این نتیجه رسیدم که بابای این نی نی ها پدرشون بره یه مامان خوب برای بچه هاش بیاره .قربونت برم که اینقدر این مسائل فکر تو عزیزم رو خراب کرده .برای اولین بار...
21 شهريور 1391

گلواژهی بهارم امیرطاها

سلام مامانی .عزیزم الان که این مطلب رو برات مینویسم .هموطنای عزیز آذربایجانی در ماتم عزیزانشون بسر میبرند .شاید شما عمق این فاجعه رو درک نکنی .....چند روز پیش زلزله ای ویرانگر منطقه ی غرب ایران رو لرزاند وخانه های سست روستایی رو در هم ریخت .خانواده های زیادی رو عزادار کرد...... ماهم درغمشان شریکیم......                          خدایا کمکشان کن......... ...
21 شهريور 1391

گلواژه ی بهارم امیرطاها

سلام گلم. امروز به حدیثی از رسول اکرم دیدم حیفم اومد که برات یادگار نذارم.. رسول اکرم می فرماید.......... نشانه ی آدمیان بهشتی تبسم همیشگی است................   توی یکی از جراید خاطرات دفاع مقدس مطلبی رو مطالعه کردم........                                     دیده بان( ١٢)ساله. هوا نسبتا سرد بود .دریکی از قرارگاه های جبهه بودم.....از جلوی چادری که عده ای از رزمندگان اسلام در آن تجمع داشتند رد میشدم. منظره ی جالبی توجهم راجلب کرد.ن...
21 شهريور 1391

گلوا}ه ی بهارم امیرطاها

سلام پسرم تو این پست جدید عکسایی از شما وباباومامان وداداشی وخواهرجون برات میذارم..... مامانسرین. مه یاس گلی. برادر جون محسن.امیر گلم خماهر جون مه یاس تو عزیزم و خانواده ی خوبت.....بابا محمد ماما نسرین ومحسن وخودت وخواهرجون.....       خود گلت و خواهرجون ....این کاپشن ولباس مه یاس گلی رو من براتون دوختم..... و حالا بقیه ی عکسها.........   مه یاس تو جشنواره ی لاله ها ....لباسشم من براش دوختم .سارافون لی..... مه یاس وسفره ی هفت سین با لباسی که عمو جمالدین بهش عیدی داده.....   امیر طاها ومه یاس وعید سال 89....با عیدی عمو برای امیرطاها با لباس قشنگش.....
21 شهريور 1391